کد خبر: ۱۰۵۷۰
۲۶ مهر ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۵

سی‌سال ورزش گروهی در بوستان گل‌ها

یکی از بوستان‌های بزرگ و پرطرفدار محله دانشجو، هر‌روز پذیرای ورزشکاران بسیاری است. در‌میان گروه‌های ورزشی این بوستان، یک گروه است که قدمت پا‌گرفتنش به قریب سی‌سال قبل باز‌می‌گردد.

وقتی به بولوار دانشجو وارد می‌شوید، سمت راست بولوار، شاخه‌های درختان سر‌به‌فلک‌کشیده «بوستان گل‌ها» مقابل دیدگان شما قرار می‌گیرد. اینجا یکی از بوستان‌های بزرگ و پرطرفدار محله دانشجو و هر‌روز پذیرای ورزشکاران بسیاری است. در‌میان گروه‌های ورزشی این بوستان، یک گروه است که قدمت پا‌گرفتنش به قریب سی‌سال قبل باز‌می‌گردد.

سرهنگ بازنشسته‌ای به نام مرحوم حسن طاهری و خیاط خوش‌دستی به نام محمود نجفی، قدیمی محله، از اولین بنیان‌گذاران این جمع ورزشی بوده‌اند؛ گروه دو‌نفره‌ای که در گذر زمان و تا قبل‌از شیوع بیماری کرونا جمعشان به هشتاد‌نودنفر هم رسید.

فرارسیدن روز تربیت‌بدنی، بهترین بهانه بود برای رفتن به‌سراغ این ورزشکاران و آدم‌های بانشاط محله تا از خودشان و خاطرات ورزشی‌شان و نیز از نتیجه استمرار شروع روز با ورزش و شادی بگویند.

 



فکر بکر دونفره

بوستان گل‌ها در محله دانشجو حفاظ و درِ ورودی خاصی ندارد و از هر سمتی می‌توانی وارد بوستان شوی. دور رینگ بوستان، مردان و زنان پیر و جوان در‌حال پیاده‌روی هستند. صدای چهچهه پرندگان از گوشه‌و‌کنار شنیده می‌شود. به‌سمت آب‌نمای بوستان که محل استقرار گروه ورزشی مد‌نظر است، حرکت می‌کنیم. صدای موسیقی پرانرژی کرمانجی از فاصله دور به گوش می‌رسد. نزدیک‌تر که می‌شویم، گروه حدود سی‌نفره‌ای را می‌بینیم که بسیار پر‌انرژی مشغول تمریناتی هستند که مربی ورزش برایشان دیکته می‌کند.

حین تمرین، مرد سالمندی از گروه جدا می‌شود و فرصت گفتگو با او برای ما فراهم می‌شود. خودش را محمود نجفی معرفی می‌کند؛ یکی از دو‌نفری است که اواسط دهه‌۷۰ با هدف جذب شهروندان به‌سمت ورزش و سلامتی و داشتن روحیه‌ای سرشار از انرژی تصمیم گرفتند یک گروه ورزشی شاد در بوستان محله‌شان راه بیندازند.

آقامحمود تعریف می‌کند: مرحوم طاهری افسر بازنشسته ارتش بود. با هم در همین پیاده‌روی‌ها و ورزش‌های صبحگاهی آشنا شده بودیم. گاهی مسیر دور بوستان را با هم به پیاده روی می‌پرداختیم. در این گپ‌و‌گفت‌ها بود که تصمیم گرفتیم یک گروه ورزشی راه بیندازیم.

او از جمعیت چهار‌پنج‌نفره‌ای می‌گو‌ید که در همین بوستان با هم آشنا و هم‌گروه می‌شوند. هرچه می‌گذرد، بر تعداد علاقه‌مندان به حضور در این جمع افزوده می‌شود؛ «یک روز یکی از بچه‌ها با ضبط بزرگی زیر بغل آمد. او بعداز پایان نرمش صبحگاهی، دکمه ضبط را زد. صدای نوای پرانرژی موسیقی شمال خراسانی که فضای بوستان را پر کرد، پر‌شور‌تر از قبل، ورزش را ادامه دادیم. جالب آنکه از آن روز به بعد بر تعداد اعضای گروه ما افزوده شد، چون آدم‌ها انرژی جمع و گروه ما را دیدند.»

 

از مدیریت شرکت فرش تا مربی ورزش بوستان گل‌ها

ساعت به ۶:۳۰ نزدیک می‌شود و وقت پایان ورزش صبگاهی است. صدای آهنگ گروه ورزشی در فضا کم می‌شود و صدای دعا‌های مربی در لحظات پایانی تمرین به گوش می‌رسد. نجفی رو به جمع، آقایی به نام صیادی را صدا می‌زند تا به ما بپیوندد. مرد میان‌سالی که مانند همه اعضای گروه بعد‌از ورزشی منظم، سرحال است.

خودش را علی صیادی، مربی گروه، معرفی می‌کند؛ جالب اینکه در رفتار و حرکات صیادی هشتاد‌ساله و نجفی هشتاد‌و‌هفت‌ساله، نشانی از هشتاد‌سالگی و حتی بیشتر دیده نمی‌شود. بسیار چابک هستند و سرشار از انرژی و خنده‌رو.

مهندس صیادی هم جزو نخستین اعضای این گروه بیست‌و‌هشت‌تا سی‌نفره است و می‌گوید: هم نویسنده هستم و هم روزگاری مدیر شرکت فرش خراسان بودم. سال‌۷۶ که به محله دانش‌آموز آمدیم، یک روز اتفاقی گروه ورزشی کوچکی را دیدم. افسر بازنشسته‌ای به نام طاهری دعوتم کرد در گروهشان حضور یابم. آن گروه به‌قدری پر از انرژی و شاد بود که تصمیم گرفتم از فردا برای ورزش صبحگاهی به این بوستان بیایم.

صیادی بعد‌از مدتی دوره‌های مربیگری را می‌گذراند و با گرفتن مدرک مربیگری از سال‌۷۷ به‌عنوان مربی رسمی اداره تربیت‌بدنی در بوستان دانشجو در خدمت ورزش همگانی قرار می‌گیرد؛ «من و چند‌تن از دوستان سحرخیزم از ساعت ۵ صبح به اینجا می‌آییم. پیاده‌روی صبحگاهی، نرمش و کار با دستگاه‌های بدن‌سازی را انجام می‌دهیم تا کم کم دوستان بیایند و رأس ساعت‌۶ ورزش و نرمش گروهی را شروع می‌کنیم.»

 

پیام گروه ورزشی سی‌ساله بوستان گل‌ها در محله دانشجو

 

تمرین «مثبت‌اندیشی و شاد بودن» 

تأکید به دوری از منفی‌بافی و اصرار به مثبت‌اندیشی و شاد‌بودن و تمرین ساخت لحظات شاد از درس‌هایی است که مربی بر آن تأکید دارد. او منفی‌بافی و نداشتن روحیه مثبت‌اندیشی را مادر همه درد‌ها و بیماری‌ها می‌داند و می‌گوید: انسان اگر از منفی‌بافی و افکار منفی دور باشد و بکوشد در‌کنار ورزش، تمرین شاد‌بودن و مثبت‌اندیشی کند، درد و رنج به‌سراغش نمی‌آید.

آن گروه به‌قدری پر از انرژی و شاد بود که تصمیم گرفتم از فردا برای ورزش صبحگاهی به این بوستان بیایم

او به خیاط بازنشسته محله دانشجو و هم‌تیمی‌اش اشاره می‌کند و می‌گوید: آقای نجفی در بیمارستان قائم (عج) بستری بود. ما بچه‌های گروه ورزشی به عیادتش رفتیم. چنان حال نزاری داشت که همه در دل گفتیم بنده خدا شرایط سختی دارد. اما او در همان حال گفت «برمی‌گردم، منتظرم باشید.» این یعنی داشتن امید. برگشت و سرحال‌تر از قبل ادامه داد. کسی که ما او را روی تخت بیمارستان به حال سختی دیدیم، عمرش دراز باد، بعد ۲۵‌سال، از بذله‌گوترین، شادترین و انرژی‌بخش‌ترین بچه‌های گروه است.


اعتیاد به ورزش

مجید حسینی از جانبازان دوران جنگ است که از محله صدف به این بوستان می‌آید. این بازنشسته بانک ملی تعریف می‌کند: به‌دلیل اقامت دو فرزند دانشجویم در تهران، مدتی را در این شهر بودم. اعتیاد به ورزش سبب شد در همان مدت کوتاه حضورم در تهران در محدوده اسکان فرزندانم بگردم بوستانی را پیدا کنم که گروه ورزشی پر‌شوری داشته باشند.

یک گروه بزرگ را که حدود صد‌وخرده‌ای عضو داشت، پیدا کردم و برای نرمش صبحگاهی به آنجا می‌رفتم. بعد چند‌روز متوجه حضور خراسانی‌های بسیاری در آن گروه شدم. به فاصله چند‌روز از حضورم در آن جمع، همه دوستان هم‌استانی را یک‌جا گرد هم آوردم و در همان گروه برای خودمان، گروهی موسوم به «لشکر همیشه‌پیروز خراسان» راه انداختیم؛ گروهی شاد و پر‌انرژی که اتحاد و پر‌انرژی‌بودنمان به آن گروه قوت می‌داد.

حسینی که در آستانه شصت‌سالگی قرار دارد، تن‌ها راه مقابله با پستی و بلندی روزگار و گذر از تنش‌های زندگی امروزی را داشتن روحیه مناسب و پناه‌بردن به ورزش و داشتن و ساختن حال خوش برای یکدیگر می‌داند و افسوس می‌خورد که جای جوان‌تر‌ها در‌میان این ورزشکاران خالی است. او از مسئولان می‌خواهد به هر تدبیری است، جوانان را به‌سمت ورزش‌های همگانی و گروهی سوق دهند؛ زیرا جای خالی جوانان ورزش‌دوست در این گروه‌های ورزشی بسیار خالی است.

پیام گروه ورزشی سی‌ساله بوستان گل‌ها در محله دانشجو

 

دعا برای رفته‌های گروه

ورزش صبحگاهی با جدا‌شدن مربی از جمع به پایان رسیده و جمعیت پراکنده شده است. میانه‌مرد بلند‌قامتی به‌سمت ما می‌آید تا دوچرخه‌اش را که به نیمکت تکیه داده است، بردارد. او خودش را غلامحسین دوستی، فرهنگی بازنشسته، معرفی می‌کند که از سال ۶۰ به محله دانشجو آمده است. دوستی که تا یکی‌دو‌سال قبل از بازنشستگی برای ورزش به پارک ملت می‌رفته، خیلی اتفاقی در گذر از بوستان دانشجو متوجه یک گروه شاد ورزشی در این بوستان می‌شود.

او از مرحوم شیخی نام می‌برد که افسر بازنشسته ارتش و در جمع به «شیخ خندان» معروف بود. با دعوت او به این جمع برای انجام ورزش گروهی و دیدن جو صمیمانه و دوستانه آن تصمیم می‌گیرد به‌جای رفتن به بوستان ملت به بوستان نزدیک خانه‌شان بیاید.

دوستی ادامه می‌دهد: اگر یکی از جمع یک روز نیاید، حتما سراغش را می‌گیرند و حالش را می‌پرسند. اگر به سفر زیارتی برود، دسته‌جمعی به منزلش می‌رویم. اگر بیمار شود، عیادتش را به خودمان واجب و لازم می‌دانیم.
او در ادامه تعریف می‌کند: یکی از افراد همیشه‌حاضر گروه چندروزی غیبت داشت.

آقای طاهری و چندنفر از بچه‌ها راهی خانه ایشان شدند. بنده خدا وقتی آمده بود دم در، لباس راحتی منزل بر تن داشته و معلوم بوده مشغول استراحت بوده است. آقای طاهری به‌زور لباسش را کشیده بود که «همین الان باید لباس ورزشی تنت کنی و با ما بیایی.»

جالب آنکه دوست ما هم نه نگفته و با آنکه حال خوشی نداشته، برای ورزش رفته بود. الان همان شخص در آستانه نود‌سالگی پای ثابت‌های گروه ورزشی بوستان گل‌هاست.

دوستی، یکی از کار‌های خوب گروه را دعای اول تمرین برای سلامت همه و دعای پایان نرمش صبحگاهی و نیز دعا برای تک‌تک اعضایی می‌داند که از میان جمع به رحمت خدا رفته‌اند و جایشان خالی است.

 

پیام گروه ورزشی سی‌ساله بوستان گل‌ها در محله دانشجو

 

قرار‌های دوستانه بیرون بوستان

خورشید کامل بالا آمده و سمت شمالی بوستان گل‌ها را نور خورشید پوشانده است. حالا ورزش‌دوستان بیشتری دور مربی حلقه زده‌اند. عزت‌ا... اسماعیلی به دوره‌های طبیعت‌گردی یک‌روزه گروه اشاره می‌کند و می‌گوید: طرقبه، شاندیز، زشک، اخلمد، کلات از جا‌هایی است که هراز‌گاه برای تفریح و دورهمی دوستانه به آنجا می‌رویم. همچنین برنامه صبحانه هم داریم که هر‌دو هفته یک‌بار، این برنامه را برگزار می‌کنیم.

‌او از همدلی اعضای گروه می‌گوید و اینکه چقدر هوای هم را دارند. اسماعیلی که صندوق‌دار گروه ورزشی کوچکشان است، تعریف می‌کند: بنیان‌گذاران اولیه از‌جمله مرحوم طاهری برای جذب مخاطب بیشتر، برنامه صبحانه هم راه انداختند. اوایل دوستانی که تمکن مالی بیشتر داشتند، خودشان بانی می‌شدند.

در این سه دهه، قرعه‌کشی برای برنامه صبحانه انجام می‌شد. الان یک صندوق هست که دوستان ماهیانه ۵۰‌هزار‌تومان می‌دهند. این پول برای برنامه‌های تدارکاتی اردو‌ها یا برنامه‌های غیر‌مترقبه مثل خرید گل و شیرینی برای کسی که از سفر زیارتی برگشته است، تهیه گل و بنر برای دوستی که عزادار از‌دست‌دادن عزیزی شده است و... هزینه می‌شود.

 

با ورزش به زندگی برگشتم

در‌میان این گروه ورزشی، یک نفر حرکات آرام‌تری دارد. او خودش را علیرضا اورعی معرفی کند که به مدت شش‌ماه در کما و هشت‌سال خانه‌نشین بوده است. اما از وقتی به اصرار دوستان ورزشی‌اش به جمع آنها پیوست، روز‌به‌روز روحیه‌اش بهتر شد و وضعیت جسمی‌اش رو به بهبود گذاشت.

ثروت واقعی، داشتن جسم و روح سالم است که با ورزش و داشتن روحیه شاد و سالم به دست می‌آید

اورعی که مدیر کارخانه است، بالاترین ثروت را سلامتی می‌داند و می‌گوید: ثروت واقعی، داشتن جسم و روح سالم است که با ورزش و داشتن روحیه شاد و سالم به دست می‌آید.

او که هر‌روز پا‌به‌پای دوستانش در این گروه ورزشی شرکت می‌کند، می‌گوید: دوستان همدلم آن‌قدر خوب‌اند که حتی با شرایط جسمانی خاص من، در اردو‌های طبیعت‌گردی کمکم می‌کنند تا همراهشان باشم.

او در ادامه به خاطره رفتن به اخلمد اشاره می‌کند و می‌گو‌ید: با آنکه برخی مسیر‌ها به‌سبب صعب‌العبور‌بودن ماشین‌رو نبود، دوستان با اصرار، من را هم با خود همراه کردند و آنجا با کرایه موتور کمک کردند از آن مسیر سخت عبور کنم تا کنار هم باشیم. این روحیه همدلی برای منی که بعد‌از ماه‌ها در‌کما‌بودن و شرایط سخت جسمانی، دیگر امیدی به زندگی نداشتم، بسیار انرژی‌بخش و روحیه‌دهنده بود.

مهندس اورعی به همه مردم به‌خصوص جوان‌تر‌ها توصیه می‌کند برای رهایی از استرس و اضطراب‌هایی که در زندگی ماشینی امروز همه ناگزیر از تحمل آن هستند، به ورزش، آن هم ورزش گروهی پناه ببرند و لحظه‌ای از آن غافل نشوند. 


* این گزارش پنج‌شنبه ۲۶ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۸ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44